غریبه ی آشنا
غریبه آشنا... دوسـتت دارم بیا...
|
آرزوي خورشيد کافي براي تو ميکنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون توجه به اينکه روز چقدر تيره است.
آرزوي باران کافي براي تو ميکنم که زيبايي بيشتري به روز آفتابيت بدهد .
آرزوي شادي کافي براي تو ميکنم که روحت را زنده و ابدي نگاه دارد .
آرزوي رنج کافي براي تو ميکنم که کوچکترين خوشيها به بزرگترينها تبديل شوند .
آرزوي بدست آوردن کافي براي تو ميکنم که با هرچه ميخواهي راضي باشي .
آرزوي از دست دادن کافي براي تو ميکنم تا بخاطر هر آنچه داري شکرگزار باشي .
آرزوي سلامهاي کافي براي تو ميکنم که بتواني خداحافظي آخرين راحت تري داشته باشي .
بیشتر از هرکسی … خودت را دوست داشته باش!
جوری که هر کجا نشسته ای … هر جا که می روی ….
در هر کاری که میکنی … “خــــــــودت ” حضور داشته باشد ،
یــــک حضــــــــــور بـــی ماننـــد …
اما خالــــــی از تکبــــر ، حسادت ، ریــــــا …
باور کن تا عاشق خودت نباشی ….
عاشق هیچ کس نمیتوانی بشوی ….
و هیچ کس هم ..(!)… عاشقت نمیشود !
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟
بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ، چه کسی تنها نیست ؟
همه از هم دورند ...
همه در جمع ولی تنهایند ...
من که در تردیدم ، تو چطور ؟
* سهراب سپهری *
آدم های ساده را دوست دارم ...
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” میدهند
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند...
دلم عجیب تنگ است
از فاصله ی بغض تا گلو گرفته تر
دیگر این خانه ایوانی ندارد.
اتفاقا چند وقتی هست بارانی هم نباریده.
می ترسم
می ترسم از روزی که آسمان برای شنیدن حرف هایم کر باشد.
گل ها از ترس من روی برگردانند
از باران جز خیسی چیزی برایم نماند
و دلم الفبای عشق را از یاد ببرد
عجیب گرفته ام
سیاهی بس است
این قرن امیدهایم را چوب حراج می زند
امشب خدا را میخواهم
عجیب...
رفــــــــــــت؟
بــــــــــه سـلامــــــــــت!
مــــــن خـــدا نــیــستــم کــــــه بــگــویــمــــــــ :
صــــد بـــــار اگـــر تـــوبه شـکسـتـی بـــاز آی.....
آنــــــکه رفـــــــت
بــــــــه حـــرمت آنــچــه بـــا خـــود بـــــرد......
حـــــق بـــرگــشــــت نــــــدارد.....
رفـتـنش مـــردانـــه نــبــود.......
لااقـــل مـــــــــــرد بــاشـد بــــر نــــــــگــردد.......
و از صداقت سرشار …!
اما…
دنیا پر از ریا و دروغ !
و مرا نیز اینگونه می خواهد …
امروز بر سادگی خود گریستم … ویا نه … خندیدم !
تلخ است حرف من
زهر است گفته های نسنجیده ام …
ولی ...
بنشین و سطر سطر مرا جستجو بکن
بار دگر مرا بخوان
راستی!
چه زجر آور است فریادی که درون سینه ام حبس شده است …
سالروز ولادت حضرت معصومه(س) و
روز دختر بر تمام دختران ایران زمین مبارک
حــــــــالا کـــــــه رفــــتــــــــه ای . . .
انــقـــدر گــریـــه مـیــکـنــم تـــا دنــیـــا را آب بـــبـــــرد !
احــــســـاس بــــی در و پـــیـــکـــر مـــرا نــیــــز مـــرده شـــور !
حـــــــــالا کـــــه رفـتـــــــه ای . . .
بـــا اجـــــازه بـــزرگــتــــرهـــا "بــــــــلــــــــه"
بــــا خــــاک ازدواج مـیـــکـــنــــم
وقـتــــی قــــرار اســـت تــــــــو نــبـــاشـــــی . . .
منـــ خاطـــــرتــــ
رآ میخواستـــــم نـﮧ
خاطـــــره اتــــ
رآ .
توکه نیستی
انگار زندگی بودن را کم می آورد
وبهانه گیر نبودن توست
بـﮧ غسالخانـﮧ نبریــב مرا…
من از مرבه شورها میترسمـ،آنها عاشق
من نیستنــב کـﮧ نوازشمـ کننــב
میترسمـ کبوב کننــב تمامـ بـבنمـ را…
بگوییــב او خوבش بیایــב…
بگوییــב خوבش کفنمـ کنــב…
رو بـﮧ قبلـﮧ نـﮧ،رو بـﮧ آغوشش…
بگوییــב ببنــבב چشمهایمـ را، و لبانمـ…
نـﮧ نـﮧ نگذاریــב ببوســב لبانمـ را…
شنیــבه امـ شگون نــבارב…
بگوییــב بجاے اذان و בعا،
نامش را آنقـבر تکرار کنــב בر گوشمـ تا بلکـﮧ این בمـ آخر ایمان بیاورمـ بــﮧ خــבا ..!
بگوییــב خودش خاک بریزב روے تنمـ و بروב…
بروב و برنگرבב…
آخر وقتے هست בل مردن ندارمـ…
همین…
تمامـ شـבنــב حرفهایمـ…
اگر نیامــב،فقط…فقط بـﮧ او بگوییــב
همین خیابان ها و پنجره ها قاتل جانمـ
شــבنــב…
بگویید او بے تقصیر است
فقط کمے ، کمے نیامــב…
خــבاونــבا امضا کن…
بـﮧ یکتایے ات قسمـ،کمـ آورבه امـ…
بازکن نامـﮧ را،استعفاے من است از زمینت…
مبارک خوבت باشد
اینجا
کسـے مرا בوست ندارב…
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت…
کمی دل بریدن میخواد…
کمی اشک…
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها…
کمی رسیدن به خدا…