غریبه ی آشنا
غریبه آشنا... دوسـتت دارم بیا...
|
پاییز!
به من قولی بده:
سرد نشو
عشق من سرمایی ست..
کنارش نیستم تا سرش غر بزنم لباس گرم بپوشد.
پاییز!
اگر سرد باشی
او سرما میخورد و قلب من ترک برمیدارد!
تمام سرمایت را نزد من بیاور
من می پذیرم...
نام من سرباز کوي عترت است
دوره آموزشي ام هيئت است
پــادگــانم چــادري شــد وصــله دار
سر درش عکس علي با ذوالفقار .
ارتش حيــدر محــل خدمتم
بهر جانبازي پي هر فرصتم
نقش سردوشي من يا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکــي است
زينب آن را دوخته پس مشکي است
اسـم رمز حمله ام ياس علــي
افسر مافوقم عباس علي (ع)