غریبه ی آشنا
غریبه آشنا... دوسـتت دارم بیا...
|
هر که دیدم آمده انگار تنها مانده ام
در میان سیل عشاق تو رسوا مانده ام
سهم من از کربلا انگار تنها حسرت است
باز هم از کاروان اربعین جا مانده ام
روز عاشورا نبودم تا تو را یاری کنم
در رکابت باشم و با جان و دل کاری کنم
اصلا انگار این سعادت را ندارم تا شبی
کربلا باشم برایت گریه و زاری کنم
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺤﻤّﻞ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺷِﮑﻨﺪ ...
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﮑﻨﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ...
ميليون ها نفر در آرزوى جاودانگى
به سر مى برند، در حالى كه
نمى دانند با بعد از ظهر بارانى
يك روز تعطيل خود چه كنند..
با حال آن روزم میان
خاطرات تو
باران نمی بارید
اگر یک ذره وجدان داشت
پنجشنبه ها دل ها، حرفِ خصوصی می خواهند
حرفی بیشتر از یک احوالپرسیِ ساده
گناهی ندارند می دانند فردا جمعه است...!